امروز می خوام یه کم برات از کارات بنویسم تا وقتی بزرگ شدی و خوندی بدونی که این روزا مامان و بابا دستشون رو دادن تو دست هم تا یه وروجک شیطون مثل تو رو تنهایی بزرگ کنن . کم کم داره ١٣ ماهت تموم میشه دیگه کامل راه میری اولین باری که کفش پوشیدی و راه رفتی توی فرودگاه مشهد بود که پروازمون ساعت ١٠ شب بود ٣ ساعت تاخیر داشت و ساعت ١٢ شب تو فرودگاه از خواب بیدار شدی کفشاتو پات کردم فکر نمی کردم بتونی به این راحتی با کفش راه بری با کفشای جیک جیکیت حسابی ذوق کرده بودی که دیگه هر جا بخوای میتونی خودت بری. تو خونه نگهداشتنت واقعا سخته همش می چسبی به پای من یا بابا که بغلم کن و با اشاره منظورت رو می فهمونی ک...