هدیه آسمونی الی و علیرضا

جاده چالوس- مهر ٩٠ --١٤ ماهگی هوراد   ...

عکس گرفتن از هوراد خیلی خیلی سخته . اینقدر من و علیرضا از خودمون صدا و شکلک در میاریم تا به دوربین نگاه کنه ...

روز سی ام مرداد ١٣٨٩ دنیا صدای گریه کودکی را شنید که امروز تنها بهانه  برای خندیدن من است... امروز را با هم لبخند می زنیم.... عزیزم تولدت مبارکککککککک          جشن زنبور کوچولوهای مرداد 89 در Play house  (دوستاي هوراد)     چه لطیف است حس آغازی دوباره، و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس... و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن! و چه اندازه شیرین است امروز... روز میلاد... روز تو! روزی که تو آغاز شدی!  تولدت مبارک   ...

یادم  باشد  حرفی  نزنم  که  به  کسی  بر  بخورد نگاهی  نکنم  که  دل  کسی  بلرزد  خطی  ننویسم  که  آزار  دهد  کسی  را  یادم  باشد  جواب  کینه  را  با  کمتر  از  مهر  و  جواب  دو  رنگی  را  با  کمتر  از  صداقت  ندهم  یادم  باشد  باید  در  برابر  فریادها  سکوت  کنم  و  برای  سیاهی  ها  نور  بپاشم  یادم  باشد  از  چشمه  درسِ خروش  بگیرم  ...

دیروز ١٨ مرداد به مناسبت  سالگرد ازدواجمون بیرون بودیم چون هوراد خیلی آش رشته دوست داره آش خوردیم و هوراد هم خیلی خوشش اومده بود بعد پسر کوچولو رو بردیم خانه کودک پارک ساعی . فقط جون خوابش گرفته بود نتونست خوب بازی کنه . آخر شب هم از فروشگاه آوای کودک یه کادوی خوشگل برای هوراد خریدیم.   ...

٤روزه هوراد وارد ماه یازدهم شده. هنوز دو تا دندون بیشتر نداره. ماشاا.. اصلا نمی شینه شیطونک   تو ماشین که می شینه همش دوست داره رو پای بابا رانندگی کنه     ...

  فدات بشه مامان       ...

  ...

...