هورادهوراد، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره

هدیه آسمونی الی و علیرضا

عکس های یازده ماهگی

دامادی دایی ایمان مشغول دیدن تلویزیون و شیر خوردن تو ماشین ( خیلی دوست جای بابا بشینه) تو کابینت ها هر روز بازرسی می شه مشغول بازی (لباشو اینجوری می کنه) از فلاش دوربین خیلی بدش می یاد ...
4 مرداد 1390

مسافرت به یاد موندنی

31 تیرماه 90 بعد از یه سفر یه هفته ای از مشهد بر می گشتیم  ساعت 3 پرواز داشتیم هواپیمایی ماهان دو ساعت تاخیر داشت هوراد حسابی خوابش می اومد چون از صبح فقط نیم ساعت خوابیده بود تو صف منتظر بودیم اتوبوس سوار شیم که شرع کرده بود به گریه کردن و به هیچ صراطی مستقیم نبود توی هواپیما هم از خستگی جیغ می کشید و تو بغل وول می زد یه بار هم که با مکافات خوابش برد  یه دختر کوچولو جیغ کشید و از خواب بیدارش کرد موقعی هم که هواپیما نشست خلاصه خرابکاری شل و کثیف کردن دست بابا و شلوار سفید من و... خلاصه خیلی سخت بود تا رسیدم خونه.خدا رو شکر که علیرضا همراهم بود. اینم یه عکس  اینقدر که گریه کرده چشمهاش قرمز شده. ...
1 مرداد 1390

شب بیداری های جوجو کوچولو

آقا هوراد بعضی شبها بیدار می شه و نصف شب دلش بازی  می خواد دیشب ساعت ١١ خوابید و ٤.٥ صبح روی تختش اینقدر بلند شد  نشست و از سر تخت گرفت بلند شد که  بردمش با اسباب بازیهاش بازی کنه من همش چرت می زدم و جوجو کاملا شارژ بود خلاصه ساعت ٦.٥ صبح خوابید.
19 تير 1390