هورادهوراد، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

هدیه آسمونی الی و علیرضا

نوروز 1392 مبارک

فرارسیدن سال 1392 را به خوانندگان این وبلاگ از طرف خودم و هوراد عزیزم تبریک می گویم . پسرم ژست گرفته ازش عکس بگیرم حاضر شده برای رفتن به مهدکودک     ...
26 فروردين 1392

بالاخره اون روزی رسید که هر چی می گیم تکرار می کنی... 22 ماهگی

عزیزم بالاخره بعد از مدتها انتظار روز 2 خرداد تو 22 ماهگی یه روز بصورت خیلی ناگهانی دیدیم صبح که بیدار شدی دو تا کلمه رو خیلی می گی "آبزی" و "تیدا"  منم باهات تکرار می کردم خوشت میومد (بعدا فهمیدم منظورت از آبزی  آب بازی بوده )  و دوباره می گفتی تا اینکه از اون روز به بعد تا امروز که 15 خرداد است خیلی لغت می گی تقریبا  هر چی می گیم تکرار می کنی خیلی شیرین و دوست داشتنیه ...  بهت می گم پسر خوبی باش باشه؟ میگی "باش دش" باشه چشم در یخچال رو باز می کنی میگی "قطه" یعنی "قطره"  حمام بودی تو این عکس علیرضا بهت میگفت بالا رو نگاه کن بجای این که سرت رو بیاری بالا  قد بلندی میکردی که بتونی بالا رو ببینی خو...
15 مهر 1391

با 12 روز تاخیر پسرم تولدت مبارک

 30 مرداد 91 پسر کوچولوی من وارد 3ومین سال زندگیش شد . روز سوم شهریور 91 در تولد کفشدوزکی با حضور 20 تا از دوستای خوبمون در پلی هوس شرکت کردیم و خیلی بهمون خوش گذشت ضمنا گیفت های خوشگی از درینا جون ملودی جون سپهر جون سامیار جون امیر عباس جون  لیلی جون و روژان جون گرفتیم که از همه دوستای خوبم تشکر می کنم .     چند تا از عکس از بازی هر روز  هوراد در پارک سرسره تونلی رو برعکس می شینه و میاد پایین اینم آخر بازی دو ساعته که خسته میشه و آبمیوه می خوره یه عکس از ماشین بازی نهار رفته بودیم فرحزاد . به هوای نوشابه یه لحظه نشسته ...
19 شهريور 1391

تولدت مبارك

تبريك به بهترينم به خاطر قشنگترين روز دنيا كه روز تولد توست....                   30/11/90  از طرف عليرضا و هوراد كوچولو
1 اسفند 1390

هوراد و دریا

برای اولین بار به اتفاق گل پسرمون پس از گذشت ١٧ ماه از تولدش در تعطیلات بهمن ٩٠ شمال رفتیم. منتظر همچنین روزی بودیم  که هوراد یه کم بزرگ بشه و بتونیم مسافرت بریم . خیلی بهمون خوش گذشت و از همه مهمتر اینکه اصلا فکر نمی کردیم اینقدر پسر گلی باشه رامسر     تو ویلا در نمک آبرود اینجا هم منتظر به به  در رستوران آیلار  اینجا هوراد برای چند دقیقه تو مرکز خرید نشسته     ...
17 بهمن 1390

یه عکس جا مونده از 15 ماهگی

هوراد  تو ١٥ ماهگی فقط نون بزرگ  یعنی در واقع  نون درسته دوست داشت دستش بگیره بخوره. خدا شکر این عادت رو ترک کرد اینجا یه جو جوی ١٧ ماهه رو ماشینش نشسته البته  شیشه شیر رو ول نکرده ...
22 دی 1390

آیسان -دختر خاله هوراد

تولد زیباترین هدیه خدا که به زندگیتان نور امید بخشید را تبریک می گویم . قدمهای کوچکش برایتان پر از خیر و برکت باشد ... اینم هوراد تو فرودگاه  که می خواد بره  آیسان کوچولو رو ببینه عکس آتلیه هوراد (البته  با نور چراغ  که تو عکس افتاده فرصت کنم  دوباره میذارم ) ...
9 آذر 1390