هورادهوراد، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

هدیه آسمونی الی و علیرضا

کودکان هم می توانند رفتارهای صحیح را بیاموزند....

هوراد جدیدا مثل بعضی  بچه ها هر چی که میخواد شروع می کنه به جیغ زدن و گریه کردن    آرامش ،مدارا وصبر مهمترین فاکتورهای برخورد با کودک در این سن است قانون مهمترین چیزیست که این بچه ها باید از یکسالگی یاد بگیرن در برابر قوانین هم قاطع باشیم و محکم و آروم بگیم نه!   اما بی دلیل و بدون حساب بغلشون کنیم ببوسیم و  بگیم دوستت دارم                                             ...
11 خرداد 1392

یه سال و یک هفته از تولد عشق زندگیمون گذشت!

هرروز كه مي گذره تو بزرگتر و شيطونتر مي شي . هرروز كه از سركار برمي گردم خونه حسابی ذوق دارم كه تورو ببينم بخندي وخودتو بندازي تو بغلم. ديگه از تو بغلم تكون نمي خوري  خودت رو  لوس ميکنی  واي كه چقدر عاشقتم . بعضي وقتها آنقدر فشارت مي دم كه خودم دلم برات مي سوزه ولي چيكار كنم كه نمي تونم جلوي خودمو بگيرم. میری روی تخت و نگاه میکنی منتظری بیام پشت سرت تا مواظبت باشم  به محض اینکه میام تو  اتاق   میشینی روی تخت خودت رو ازپشت میندازی  و میخندی. با هم کشتی میگیریم و حسابی کیف می کنی. بعضی روزها خیلی نق میزنی فکر می کنم به خاطر دندون باشه دو تا با ف...
11 خرداد 1392

اولین قدمهای زندگی

اولین قدمهای لرزان و پربرکت شکوفه باغ زندگیمان مبارک .   می بوسمش......می خندد می خندد........ زندگی جاری می شود به چشمانم که خیره می شود.......معصومیتش مرا تا آسمانها می برد گریه که می کند ..........قلبم تکه تکه می شود عاشقانه می بوسمش............چه شیرین می خندد   می خوابد اما ......دلم برایش تنگ می شود . .  . واژه کم می آورم برای توصیفش عجیب احساسی است......احساس ناب مادری         ...
11 خرداد 1392

غذا خوردن هوراد

میگن بین ١٢ تا ١٥ ماهگی باید بعضی وقتها بذاری نی نی خودش غذا بخوره ولی هوراد غذاهارو فقط به سر و صورت و موهاش میماله....  از من تقلید میکنه و دستمال برمی داره گردگیری کنه تو این عکس موشیهای پایینش دیده میشه (٤ تا پایین و ٣ تا بالا داره-٥/١٢ ماهگی) ...
11 خرداد 1392

پسرک شیطون ما

امروز می خوام یه کم برات از کارات  بنویسم تا وقتی بزرگ شدی و خوندی بدونی که این روزا مامان و بابا دستشون رو دادن تو دست هم تا یه وروجک شیطون مثل تو رو تنهایی  بزرگ کنن . کم کم داره ١٣ ماهت تموم میشه دیگه کامل راه میری  اولین باری که کفش پوشیدی و راه رفتی توی فرودگاه مشهد بود که پروازمون ساعت ١٠ شب بود ٣ ساعت تاخیر داشت و ساعت ١٢ شب تو فرودگاه از خواب بیدار شدی کفشاتو پات کردم فکر نمی کردم بتونی به این راحتی با کفش راه بری  با کفشای جیک جیکیت حسابی ذوق کرده بودی که دیگه هر جا بخوای میتونی خودت بری. تو خونه نگهداشتنت واقعا سخته همش می چسبی به پای من یا بابا که بغلم کن و با اشاره منظورت رو می فهمونی ک...
11 خرداد 1392

عکس های جدید -14 ماهگی

با خودش زیر لب مجله میخونه راستی تازگی ماما میگه اولین بار توی پارک تو چمن ها توپ بازی می کردیم منو صدا کردی فکر می کردم اشتباه شنیدم اما بعد از اون روز چند بار دیگه هم تکرار کردی یه شب هم تو خواب بلند گفتی ماما و با ترس بیدار شدی الهی بمیرم خواب دیده بودی ؟ بشتر تو پارک آرارات ونک چون نزدیکه بازی می کنه صبحها که من نیستم  تو کریر جلوی تلویزیون می خوابه   ...
11 خرداد 1392

شیطنت های هوراد

آب یخچال رو خودش خالی کرده و با تعجب نگاه میکنه کنترل تلویزیون هر جا باشه پیداش می کنه (یه کنترل رو تا حالا سوزونده) این حلقه رو از روی تشک بادیش جدا کرده (ماشاا..  زورش خوبه) با سر قوطی نخ و سوزن بازی می کنه       ...
11 خرداد 1392

در زندگي فهميده ام كه ...

ب ه زودي تمام اين لحظات و شيطنت هاي كودكانه جاي خود را به دغدغه هايي مثل خريدن انواع  اسباب بازي دوچرخه كتاب يا داشتن  يه دوست و همبازي خواهد داد ما به زودي فشارها و نگراني هاي دوران نوجواني،  هيجانات دوران تحصيل واشتغال و حتي لذت پدر شدن تو را تجربه خواهيم كرد.اميدواريم در تمام طول اين راه طولاني در كنار تو و حامي تو باشيم.    ...
11 خرداد 1392