از مهد رفتن و نرفتنت بگم :
مطلب این سمت رو چون قبلا نوشته بودم و نتونستم به خاطر مشکلات اینترنت بذارم الان می نویسم . روزهای اول ما خیلی خوشحال بودیم که دوست داشتی و وایستادی اما بعد از چند روز اصلا از بغل من پایین نیومدی وحتی یه لحظه تو کلاس نرفتی هر روز میبردیمت پایین تو حیاط کنار خودمون یه کم بازی می کردی ولی همش حواست به من و علیرضا بود که تنهات نذاریم. گفتیم شاید عادت کنی ولی روزهای بعد هم همین طور بود و دیگه نبردیمت . حتی یه روز یه ساعت تموم بعد از اینکه دادمت بغل مربی و رفتم گریه کرده بودی ما هم گفتیم ایجوری اذیت میشی و تو روحیه ات اثر میذاره. علیرضا خیلی خیلی نسبت به تو با ملاحظه رفتار می کنه از من هم بیشتر . میگه شخصیت بچه ها تا سه سالگی شکل م ...
نویسنده :
الهام
19:11