نوروز 1391 مبارک باد
گل پسرم امسال دومين عيده كه سر سفره هفت سين تو جمع ما هستي ان شاا.. هميشه سالم و شاد باشي . دو روز قبل از سال جديد ماماني و بابايي و خاله ها و دايي پيشمون بودن خريد رفيتم دور هم بوديم و روز دوم نهار رو تو رستوران راد خورديم بابا عليرضا همش دنبال تو پسر شيطون بود همش يا روي ميزها بودي يا در حال دويدن غذاش رو گرفيتم آورديم خونه . منم نفهميدم نشسته ايستاده يه چيزايي خوردم و ماماني اينا رفتن سمت همدان و مسافرتهاي عيدشون . ما هم اومديم خونه . چند روز مونده به سال جديد سرما خورده بودي اصلا غذا نمي خوردي كلي حرص خوردم آب دهنت هم همين طور ميریخت و نمي ذاشتی لباستو عوض كنم . ضعيف شدي ان شاا.. زودتر خوب بشي. شب قبل از سال جديد مامان جون و بابا جون و عموها پيشمون بودن خيلي بازي كردي و ديد و بازديد عيد رفتيم خوابت بهم ريخته بود و هر جا مي رفتيم بيشتر از 10 دقيقه نمي موندي به ميزها و وسايل پذيرايي دست ميزدي خسته بودي و گريه ميكردي هر جا می رفیتم حرف از بچه هاي آروم و شيطون و كنجكاو و ... مقايسه و از اين حرفا بود و همه ديدن چقدر ما سختي مي كشيم تا تو وروجك زودتر بزرگ و فهميده بشي ان شااااااااااا........
هر کار کردیم یه لحظه کنار سفره بشینی نشد...
اینم عیدی گل پسرم
اینجا هم به شیطنت هاش داره ادامه میده...